وبلاگ شخصی دکتر امیدی

مهندسی عمران و سرمایه گذاری دربازارهای مالی

وبلاگ شخصی دکتر امیدی

مهندسی عمران و سرمایه گذاری دربازارهای مالی

بخش خاطره های وبلاگ

دانشجویان عزیز که عکسهای جالب وخاطره انگیز از کلاسهای  من یا حتی کلاس درس اساتید دیگرشان در اختیار دارند و تمایل به انتشار آنها از طریق وبلاگ را دارند میتوانند فایل عکسها را به آدرس ایمیل بنده omidi.buali.university@gmail.com ارسال نمایند تا در قسمت خاطره های وبلاگ قرار گیرد.


نظرات 9 + ارسال نظر
شاهرخ شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:18 ق.ظ

ضمن عرض سلام
مهندس بنده دانشجوی شما نیستم و بصورت تصادفی با وبلاگتون آشنا شدم......
استاد بنده دنبال یه فایل کامل از اجرای ساختمان های فلزی و بتنی به همراه اشکلاتشون میگردم که به همراه عکس توضیح داده شده باشه...با توجه به وبلاگ غنی شما حدس زدم که شما میتونید به بنده کمک کنید
ممنون میشم اگر راهنمایی کنید

با سلام
یک فایل از اشکالات اجرایی در وبلاگ هست که بخش کوچکی رو پوشش میده اما درست کردن یک فایل کامل وقت خیلی زیادی میگیره..
متاسفانه فعلا بسیار سرم شلوغه..

... سه‌شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:28 ق.ظ

سلام
خسته نباشید استاد
به نظر بنده بهتره خودتون قضاوت کنید.یا حداقل راهنمایی کنید

طاهری شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:55 ب.ظ

سلام
بحثو به حاشیه نکش تو گفتی خوردی خوابیدی پارتی داری منم یه مثال زدم تا روشن شی مگر نه کار کردن من به شما ربطی نداره در جواب حرفی که زدی وگفتی چون کار نیست تن به کارگری دادی باید بگم که حرف اقای امیدی رو فراموش نکن کار کم نیست بعبو زیاده شاید منم جز بعبوهام اگه خوبه تونم برو زیر افتاب کار کن و افکار منفی تو به دانشجو ها منتقل نکن
شما که پیوسته ای چه گلی به سرت زدی تازه کاردانی بودم هیچی از فنی ام امدم با توهینی که کردی فهمیدم دردت چیه تو از اونایی که دانشگاه سراسری و پیوسته و میخوای به واسطه اینها بهت کار بدن دیگه گذشت اون زمان درسته فنی و نا پیوسته بودم ولی سعی کردم حداقل تو رتبه جز بعبو ها نباشم ونبودم
دوست عزیزم همیشه سعی کن حرفای دیگرانو گلچین کنی خوباشو بپذیری و بداشو رد کنی من نمیگم که تمام حرفای من درسته ولی بهت مگم که داری اشتباه میکنی دیدتو عوض کن مگر نه این مجادله ها هیچ سودی برای من نداره
استاد میخواستم نظر شمارو هم راجبه حرفام بدانم اگه من اشتباه میکنم منو راهنمایی کنید مگر نه دوستمان را چون شما از ما تجربه بیشتری دارید
اقای امیدی ازاین که وقت شما رو میگرم و شمارو به زحمت میاندازم معذرت

ببینید حقیقت اینه که دیگه مدرک گرفتن اصلا مهم نیست فقط کسایی میتونن موفق باشند که دروس رو با لذت در طی ترمهای تحصیلشون مطالعه کردند و از لحاظ نمره و عدلی هم در سطح خوب تا عالی باشند ..دیگر کسانی که به اجبار خانواده و جامعه و .....به دانشگاه میان فقط عمرشونو تلف میکنن و دست آخر با یک برگه بی ارزش این طرف و آ«طرف میروند و تازه میفهمند که خواندن یک رشته بی علاقه و استعداد و اصلا تحصیل کردن بدون انگیزه و فقط به امید کار پیدا کردن و پول درآوردن سرابی بیش نبوده و فقط 4 سال از عمر با ارزش رو که میتونستند تو یه صنعت موفق بشن رو از دست دادن..همین..
قبل از انجام هر کاری باید خوب فکر کرد وگرنه همراه جمعیت حرکت کردن و بی اختیار با اونها رفتن سرانجامی جز رفتن به ناکجا آّباد نداره ..خیلی اوقات لازمه که انسان خلاف جهت حرکت اکثر جامعه حرکت کنه ..

[ بدون نام ] شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 11:35 ق.ظ

سلام.ما آبمون تو یک جوی نمیره .تو افکارت ۱۸۰ درجه با من متفاوته.میگی مصالح جابه جا کردی به من چه؟واسه ۱۷ تومن خودت خواستی جابه جا کنی.نرو خب.بخاطر چی رفتی؟چون کار نیست.والا ۱۷ تومنم خوبه میشه ماهی ۶۰۰ تومن.تازه کارشناسی ناپیوسته ای؟تازه ما که پیوسته ایم تو که دیگه هیچی کنکورم کاردانی قبول شده بودی.خیلی بچه ای.برو افکار رو تجربه کن از دیگران

طاهری پنج‌شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:12 ب.ظ

سلام
من کاری نکردم که بخوای ازم بگذری اگه دقت کنی گفتم (من وشمایی که فکر میکنیم بعبو نیستیم باید خودمونو یه جوری ثابت کنیم) ولی حالا ثابت شد که بعبویی
من نگفتم که کار افرینی کن فقط بهترین راهو بهت نشان دادم و خواستم راهنماییت کنم راجبه اینکه کار افرینی بدون پول خنده داره مجال صحبت نیست ولی فقط همین قدر بدان که پول که نداری پارتی که نداری بعبو که هستی پس برو......
خدا رو شکر از لحاظ مالی میشه گفت زندگی نرمال رو به بالایی داریم اگه نمیدانی بدان دیروز چیزی حدود 4.5تن مصالح جا به جا کردم( 08صبح تا 11 شب )برای 17000تومن حالا قضاوت با خودت ......
درسته پول میگیرم ولی انگیزم کار یاد گرفتن و بعبو نبودن هم هست
من که نمیدانم شما کی هستی فرض بر اینکه بدانم شما کی هستی ولی تا حالا از کسی کتک نخوردم
من خودمو معرفی میکنم که اگه اشتباه گرفتی بشناسی لطف کن خودتو معرفی کن که منم تورو بشناسم (بهزاد طاهری کار شناسی نا پیوسته عمران)
فحش بچه صلواته؟؟؟؟؟؟؟؟؟
استاد به نظر شما من بعبو ام یا این دوستمان؟

بهتر است قضاوت را به خوانندگان وبلاگ واگذار کنید....

[ بدون نام ] سه‌شنبه 4 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:30 ب.ظ

سلام.من که با نظر دوستمون که دومین پیام رو دادم وبا ایشان موافقم میخواهم به این دوستم بگم که اگرچه به نظر اول و همچنین من توهین کردی اما من که گذشتم نمی دانم اون آقا هم میگذره یا نه.شما که مارو بعبو حساب کردید حالا تشریف ببرید کارآفرینی کنید.کارآفرینی بدون پول خیلی خیلی خنده داره.شاید تو هم ازهمون کسایی هستی که به نظر آقایی که ابتدا پیغام داده با پارتی یا الان یا بعدا جات یک جا محفوظه.اینقدر برو کارآفرینی کن تا جونت درآد.من که میدونم تو کی هستی یکجا هم با هم کل کل کرده بودیم قبلا.تو از اون آدمایی که نه فقر و نه بی پولی رو میفهمی تا بودی بهت دادن خوردی و تا هستی بهت میدن اینقدر بخوری.لطف کن بگو بزرگترت بیاد قبلا هم گفتم اینو.فقط گیرت بندازم دقیقا همون ضربه هایی که به روح الله داداشی وارد کردنو به تو وارد میکنم.حیف که نمیشه اینجا بهت ۲-۳ تا فحش آبدار داد.برو .........

[ بدون نام ] چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:53 ب.ظ

سلام استاد خسته نباشید منم با کامنت اولی موافقم با حرفی که شما سر کلاس تکنولوزی بتن هم زدید موافقم(کار کم نیست بعبو زیاده) اما متاسفانه در حال حاضر جامعه ما به بعبو نیاز دارد تا پروزه های کلان ملی ......
اما اگر من و دوستانمان که فکر میکنیم بعبو نیستیم واجازه بدهیم افراد بعبو جای ما را در ادارات اشغال کنند از انها بعبو تریم
چرا اینقدر دانشجو ها دل مرده اند یا انقدر به درس چسبیده اند که هر کس انه را ببیند یاد..............
و یا انقدر .........................
حرفهای دوستانم درست است اما حرفهای شما کامل تر است
انقدر کفتیم که ما نسل سوخته ایم تا سوختیم باور کنید وقتی این حرفها را میشنوم یاد مردن میفتم (این حرفها از یک جوان 20ساله بعیده)فکر نکنی خیلی حالم خوشه یا اینکه وضع مالیم توپه تا عصری مشغول کار گری ام بعد از کارم یا مطالعه می کنم یا میرم تفریح از بیکار ماندن بیزارم به نظر من باید در بدترین شرایط بهترین عشق و حال را کرد
چرا به جای اینکه دنبال کار بگردی سعی نمی کنی که کار افرین باشی ودیگر بعبو استخدام نکنی
بازم تکرار می کنم فکر نکنی خیلی حالم خوشه ولی اگه اینطوری فکر کنی اگه به جایی ام نرسی همیشه فردی با نشاط خواهی بود و مردم از دیدن تو کیف می کنند (مثل اقای امیدی)
شما که میگید پس مرگ چی؟ پس خدا چی؟
به نظر من خدا اصلا از افرادی مثل شما که وایسادن کنار و فقط حرف می زنند خوشش نمیاید
در تاریخ همیشه اینطور افراد مایه بدبختی جامعه بودند
ازاینکه حرفامو بدون پرده گفتم معذرت می خوام
استاد منتظر جواب شما و دوستم هستم؟؟؟؟؟؟

سخنانی از انیشتین

هر احمقی می تواند چیزها را بزرگتر، پیچیده تر و خشن تر کند؛

برای حرکت در جهت عکس، به کمی نبوغ و مقدار زیادی جرات نیاز است.
من هوش ِ خاصی ندارم، فقط شدیدا کنجکاوم.
سعی نکنید موفق شوید، بلکه سعی کنید با ارزش شوید.
دنیا جای خطرناکی برای زندگی است. نه به خاطر مردمان شرور، بلکه به خاطر کسانی که شرارتها را می بینند و کاری در مورد آن انجام نمی دهند.


یکی از قویترین عللی که منجر به ورود آدمی به عرصهء علم و هنر می شود فرار از زندگی روزمره است.
زندگی مثل دوچرخه سواری است. برای حفظ تعادل باید حرکت کنید.







فقط خوشحالم که افکاری متفاوت و پیشرو هم در بین دانشجویانم وجود دارد...

[ بدون نام ] چهارشنبه 29 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:22 ق.ظ

سلام.بانظر بالا موافقم.اقای مهندس واقعا دلتون خیلی خوشه البته امیدوارم همیشه دلتون خوش باشه ولی بد نیست یکمی هم به ادمهای اطرافتون نگاه کنید اونوقت خیلی چیزاهست که داشتن چندتاعکس یادگاری به نظر بعضیاخیلی.....
امیدوارم ازحرفام ناراحت نشده باشید چون واقعا بارم قابل احترامید.درضمن عکس یه لقمه نان برای یه کودک خیلی بدرد بخور نیست.فعلا خدانگهدار.

همه نظرات محترم هستند. و اصلا ناراحت کننده نیستند به شرطی که از روی عقل و با برهان کافی باشند..و شخص نقاد خود تاب نقد از انتقاد خویش را داشته باشد..
باری.. روح انسان به خیلی چیزا نیاز داره که متاسفانه بسیاری افراد خصوصا قشر تحصیلکرده امروز (که بیشتر مورد انتظار هستند) هم از اونها آگاه نیستند...این افراد حتی پس از رسیدن به پول-شغل خوب- یافتن همسر مناسب و .....(که در ذهن اونها عامل آرامش و خو.شبختی است) هم به آرامش نمیرسند چون قبل از تمام اینها باید انسان بود و از کارهای انسانی لذت برد...
اگر کسی از یادآوری دوستیها و گذشته خود فراری باشد یک پایه از چهارپایه انسانیت را از دست داده و به مرور سه پایه دیگر را هم از دست داده و سقوط خواهد کرد..

توضیح :
دادن عکس یک لقمه نان = کنایه از نگاه و توجه کردن و کمک روحی به شخص محتاج است حتی در صورت عدم توانایی مالی ..
البته من نباید این چیزا رو برای قشر تحصیلکرده توضیح بدم ولی متاسفانه گاهی مجبور میشم...

[ بدون نام ] سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:13 ق.ظ

سلام.شما هم دلتون خوشه ها.عکس میشه چی وقتی مردم یه لقمه نون ندارن بزارن سرسفره.وقتی کسایی هستن که با بی سوادی و نفهمی رفتن بهترین جاها مثل مخابرات و شرکت نفت و گاز و برق و آب و.. و افراد لایق و تحصیل کرده باید هرروز طعم بیکاری رو بچشن.عکس میشه چی وقتی این همه تبعیض تو محیطها مثل دانشگاه و ... باید باشه.عکس میشه چی وقتی همه جمعیت مثل نقل و نبات ریختن تو دانشگاه ....یادش بخیر قدیما یادش بخیر تکنولوژی و این جور چیزا نبود ولی مردم ساده و خوب بودن .امروزه هرکی فکر خودشه .هرکی به خودش تکبرمیکنه ....پس مرگ چی؟پس خدا چی؟

گاه میتوان عکس یک لقمه نان را به کودکی گرسنه هدیه داد....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد